من از آن تافته های جدا بافته نبودم
که هر توهینی را ببخشایم ..
اما ...
همیشه در آخر کار آن را از یاد میبردم ..
آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم
چون میدید که با لبخندی صمیمی به او سلام میگویم
غرق در شگفتی میشد
و نمیتوانست باور کند ..
در این حال بر حسب خلق و خوی خودش
یا بزرگواریم را تحسین ..
و یا بی غیرتیم را تحقیر میکرد ..
بی آنکه فکر کند
که انگیزه من ساده تر از اینها بوده است
من همه چیز حتی نام اورا از یاد برده بودم ...
آلبر کامو